علی کوچولوی ماعلی کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

تنها بهانه برای بودنم

دو ماهگی پسری

عمرم عشقم پسرم سلاممممممممممم وای که چقدر مامان تنبلی داری. 4 روزه که میخوام برات بنویسم اما نشده اول از همه اینکه تولد دو ماهگیت مبارک پسرم. دو ماه از زمینی شدنت میگذره . دو ماهه که وارد زندگیمون شدی و همه چیز و همه کس رو تحت تاثیر خودت قرار دادی. دو ماهه که همه خانواده رو عاشق کردی. عاشق اون چشمای قشنگ و نگاه نافذت دو ماهه که همه زندگی حول و حوش شما میچرخه همه حرفها در مورد شماست همه نگاه ها به دنبال شماست همه خوشحالی ها از خوشحالی شماست همه ناراحتی ها از ناراحتی شماست همه تلاش ها به خاطر شماست حتی همه خریدها هم برای شماست خلاصه که همه با عشق شما عاشق شدن روز 4 آبان رفتیم واکسن دو ماهگیت ر...
7 آبان 1392

علی به روایت تصویر

علی جیگرم در15 روزگی مثل فرشته ها خوابیده علی خان من در 19 روزگی تو خواب ناز علی جانم در 25 روزگی علی  پسر در 30 روزگی ( روز تولد مامان سارا ) علی عشقم در 40 روزگی وسط مهمونی خودش علی من در 44 روزگی وسط سرمای تبریز علی این مرد کوچک بعد از ختنه در 53 روزگی     ...
29 مهر 1392

علی کوچولو مرد میشود

پسر بزرگم سلام دیروز شما یکی از اعمال دین اسلام رو انجام دادی و حالا دیگه مرد شدی مرد کوچولوی من قربونت بشم عزیزم انشاالله تا چند روز آینده کاملا حالت خوب میشه 5 روز به پایان دو ماهگی شما مونده. روزها مثل برق و باد میگذره و شما بزرگتر میشی و من پیرتر آرزو میکنم که خدا انقدر بهم عمر بده که بزرگ شدن و خوشبخت شدن و موفقیت هات رو ببینم.البته یه عمر با عزت و سلامت و در کنار بابا یوسف و مامانی و باباجون رفتارهات هر روز با روز قبل فرق داره.نگاهت پر از کنجکاوی و دقته.مطمئنم که کاملا هممون رو میشناسی و با دقت تو چشمامون نگاه میکنی هر از گاهی هم لبخند شیرینی روی لبهات میاد که دل هممون رو آب میکنه. البته  از ه...
27 مهر 1392

سیسمونی قسمت 3

عزیز دل مامان سلام دفعه پیش نتونستم همه عکسارو برات بزارم آخه گریه کردی و مجبور شدم بغلت کنم پس الان دیگه میخوام تمومش کنم انشاالله عکس لباسات رو در ادامه مطلب برات میزارم راستی میبینم که خاله سحر هم یواشکی برات نوشته ، ای شیطون   این سه تیکه خوشگل کادوی خاله مهدیه است این لباس خوشگل کادوی خاله زهراست(دختر عموی عزیزم) اینارو مامانی برات بافته اینم آغوشیت و اما این وسیله ای برای کمک به راه رفتنته   ...
24 مهر 1392

اولین پست خاله سحر برای علی کوچولو

سلام عزیز دل خاله. من خاله سحرم که دارم واست مطلب میذارم.نمیدونم مامانیت ببینه چه واکنشی میخواد نشون بده بگذریم. میخوام بهت بگم که خیلی خیلی خیلی دوست دارم.اونقدر که حتی نمیتونی تصورش و بکنی. این اولین مطلب من بود که واست میذارم.سعی میکنم از دفعات بعد مطلبای بهتری بذارم. دوست دارم زندگی خاله سحر ...
24 مهر 1392

سیسمونی قسمت 2

جیگر مامان سلام پاره قلبم امروز اومدم تا بلکه بشه باقیه عکسای سیسمونی رو بزارم به امید خدا عکس لباس ها و وسایل کمدت رو البته ما زیاد لباس واست نگرفتیم. یعنی در واقع سعی کردیم لباس سایز بزرگ نگیریم و چون معلوم نمیشد که تنت بشه و بتونی بپوشی یا نه. این لباس هایی هم که بزرگن همشون کادو هستن بیشتر این عروسک ها رو هم خودم قبلنا خریدم و واست نگه داشتم این سبد یاد بوداست که بازم خودم درست کردم البته اون قرانی که روش گذاشتم یادبود عروسی مامان و باباته این وان یکاد هم کادوی مامانی و بابا جون برای شماست البته زحمت کل سیسمونی رو هم کشیدن ممنون مامانی و باباجون علی کوچولو این ویکاد رو هم یکی از...
22 مهر 1392

سیسمونی قسمت 1

پسملی نازم سلام امروز قسمتی از عکسای سیسمونیت رو میزارم این عکس کل سیسمونیته که تو تبریز خونه مامانی چیدیمش واسه مهمونی     این عکس کلی اتاقته این پوستر رو خیلی دوست دارم. البته خیلی دلم میخواست اتاقت رو کاغذ دیواری کنم اما صاحب خونه محترم نزاشت هنوز فرصت نکردیم لوستر اتاقت رو بخریم این حلقه رو در رو هم خودم درست کردم این پا دری چشم نظر رو هم خودم واست بافتم جیگرم اینم کیک پوشکی پسرم اون عکس بچگی خودمه.اون بابانوئل هم برا تولد یک سالگیه خودمه این پتوی کرمی رو مامانی برات بافته اون آبی رو هم خودم بافتم ...
20 مهر 1392

1

پسرکم سلام دیگه کم کم میخوام شروع کنم و برات از خودت و کارهات و اتفاقات اطرافت بنویسم. خیلی حرفا دارم برات اما نمیدونم از کجا شروع کنم.یکمی هم زمان و مکان باهام همکاری نمیکنن هر وقت شما بهم فرصت میدی یه کار دیگه پیش میاد که نتونم شروع به نوشتن کنم. امروز 42 روز از تولد فرشته عزیزم میگذره. شما در بامداد روز دوشنبه 4 شهریور ساعت 3 و 15 دقیقه در بیمارستان مصطفی خمینی به دنیا اومدی. وقتی به دنیا اومدی 35 هفته بودی و ریه هات هنوز کامل نشده بود. برای همین 4 روز در nicu موندی. داستان به دنیا اومدنت برای من خیلی غریبانه بودم که سر فرصت باید برات بنویسمش. وزنت وقت تولد دو کیلو و نهصد بود و قدت 52 سانتی متر...
14 مهر 1392

خوش اومدی

پاره قلبم ، حاصل عشقم ،نفسم ،عمرم به آغوشم خوش اومدی به این دنیا خوش اومدی دوستت دارم ، داشتم و خواهم داشت تا عمر در بدنم دارم برای خوشبختیت تلاش خواهم کرد
13 مهر 1392