دو ماهگی پسری

عمرم عشقم پسرم سلاممممممممممم

وای که چقدر مامان تنبلی داری. 4 روزه که میخوام برات بنویسم اما نشده

اول از همه اینکه تولد دو ماهگیت مبارک پسرم. دو ماه از زمینی شدنت میگذره . دو ماهه که وارد زندگیمون شدی و همه چیز و همه کس رو تحت تاثیر خودت قرار دادی.

دو ماهه که همه خانواده رو عاشق کردی. عاشق اون چشمای قشنگ و نگاه نافذت

دو ماهه که همه زندگی حول و حوش شما میچرخه

همه حرفها در مورد شماست

همه نگاه ها به دنبال شماست

همه خوشحالی ها از خوشحالی شماست

همه ناراحتی ها از ناراحتی شماست

همه تلاش ها به خاطر شماست

حتی همه خریدها هم برای شماست

خلاصه که همه با عشق شما عاشق شدن

روز 4 آبان رفتیم واکسن دو ماهگیت رو زدیم.یکم گریه کردی بعد ساکت شدی

قبل از رفتن بهت قطره استامینوفن دادم تا زیاد تب نکنی.بعدش هم هر 4 ساعت یه بار تکرار کردم اما به هر حال تب کردی. من و مامانی و بابا جون هم تلاشمون رو کردیم تا زیاد اذیت نشی و حالا بعد از 4 روز حالت خوبه اما دیگه اون پسر کوچولوی آروم نیستی و گریه زیاد میکنی و شب خوب نمیخوابی

امیدوارم دوباره مثل سابق آروم بشی.آخه قراره انشاالله جمعه برگردیم خونه خودمون و زندگی سه تاییمون رو شروع کنیم و اگه شما همینجور به این گریه ها ادامه بدی مامانت اذیت میشه.

عاشق چشماتم

این کمپرسی هدیه باباجون و مامانی به خاطر مرد شدنت

پشتش رو که بلند کنی میشه موتور کوچولو. حالا که شما کوچولویی ما باهاش بازی میکنیم وقتی بزرگتر شدی خودت باهاش بازی کن

اینم اولین لباس هایی که مامان سارا واسه پسر کوچولوش خریده