5 ماه گذشت
سلام پسملی خودم
بعد از 36 روز بالاخره برگشتیم خونه
حالا دیگه شما وارد 6 ماه شدی و من باید 5 ماهگیت رو هم بهت تبریک بگم
قشنگی من ، پسرم ماشاالله بزرگ شدی و کارهای جدید زیادی رو انجام میدی
برای من شیرین تر از هرچیزی اینه که انقدر خوب منو میشناسی و هر جا که هستی چشمت دنبالم میگرده قربون اون چشمای سیاهت بشم
شما توی 5 ماهگی اولین و بزرگترین تجربه عمرت رو داشتی و اون پرواز با هواپیما بود
میتونم به جرات بگم این تجربه واقعا برات خیلی عجیب بود
مثل همیشه پسر خوبی بودی و مامان رو اذیت نکردی مخصوصا که جا تنگ بود و صندلی ها تو دل هم . اما شما کنجکاوانه اطراف رو نگاه میکردی و همش دنبال صدای دینگ دینگ بالای سرمون یا صدای خلبان و مهماندارها که از بلندگو ها پخش میشد میگشتی
به خاطر اینکه فشار هوا گوشهات رو اذیت نکنه مجبور شدم کلی بهت شیر بدم آخه به پستونک خوردنت اعتباری نبود و ممکن بود هوس کنی به جای مکیدن پستونک بجوییش یا فوتش کنی بیرون
آخر سر هم که خانم مهماندار بهت یه کادو داد ( یه پازل فومی) که مامان سارا کوچولوت تا رسید خونه خودش درستش کرد
بعد از 31 سال هنوزم از هواپیما خوشم نمیاد
منم مثل شما از بچگی زیاد سوار هواپیما شدم اما از همون اولش دوسش نداشتم شایدم میترسیدم اما حالا دیگه مطمئنم که خیلی ازش میترسم . هرچقدر سرعت رسیدنش رو دوست دارم همن قدر از ارتفاع گرفتن و توی هوا معلق بودنش وحشت دارم. یک عالم هم آیت الکرسی خوندم....
این دفعه هم به خاطر وجود شما بود که تونستم تحمل کنم و به روی خودم نیارم
حالا چند روزه که دوباره برگشتیم به روزهای تنهایی
دل جفتمون هم تنگه واسه باباجون و مامانی و خاله سحر. اما چاره چیه جز تحمل
اینم از علی داخل هپاپیما
و هلکوپتر هدیه آتاایر
از روزی که اومدیم یکی دو دفعه هم سوار روروئکت شدی . البته حرکت نمیکنی ولی عاشق اون توپ گردش هستی که بخوریش. دگمه هاش رو هم میزنی و به آهنگاش گوش میدی.
درسته که خاله ناهید میگه دکتر ها میگن روروئک واسه نی نی ها خوب نیست و دیر راه میفتن اما من هرچی فکر میکنم میبینم اصلا نمیتونم شما رو بدون روروئک نگه دارم اونم دست تنها. حالا یه ماه دیرت راه بری چه اشکالی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای چه کیفی میده اینجا
تازشم خیلی هم خوشمزست
چقدر خوبه تف تفی مامان
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ اینم تبلزیونهههههههههههههه