پسرک شیطون من
علی قشنگم سلام.
ببخش که مامان یه مدته واست چیزی ننوشته.یکم حال و حوصله خوبی ندارم و نمیتونم تمرکز کنم .
توی این مدت خیلی بزرگتر و شیطون تر شدی و من خیلی حرفا دارم که بنویسم.اما الان یه کاری کردی که خیلی با مزه بود و دیگه مامان سارا نتونست جلوی خودش رو بگیری و با اینکه لب تاب نیست باگوشی برات مینویسم تا بعدا ویرایشش کنم.و انشاالله از بقیه شیرین کاری هات بنویسم.
امروز یه هویج پوست کندم و نصف کردم و نصفش رو دادم دست شما تا به جای انگشتات به لثه هات بکشی.نصفش رو هم خودم گاز زدم تا بخورم.اما شما یه نگاه کردی به هویجی که دست من بود و هویج خودت رو گرفتی جلوی من و با دست دیگت هویج من رو خواستی بگیری.قیافت خیلی خنده دار شده بود و من کلی بهت خندیدم.نمیدونم چرا فکر کردی هویج من با هویج شما فرق داره اما به هرحال باعث شدی مامان کلی شاد بشه.اگرچه که هر روز در کنار شما و با اون خنده های شیرینت خوشحالم هرچقدر هم که غمگین و افسرده باشم...