پیش به سوی خانه
علی قشنگم سلام
این اخرین پستیه که از خونه پدری واست میزارم
امروز عصر اگه خدا بخواد پرواز داریم به سوی خونه خودمون
دلم بدجور گرفته. خوب آخه این چند وقت بدجور بهم عادت کردیم و حالا نمیدونم چطوری میخوایم این دوری رو تحمل کنیم.
بابا یوسف اونجا ذوق زده است از دیدن و در آغوش کشیدن پسرش و مامانی اینجا غمگین و غصه داره از جدایی علی جونش
و من این وسط...............
خدا به هممون صبر بده
دوست جونا دعا کنید سلامت برسیم خونمون
اینم چند تا عکس از این روزهای علی تقدیم به خاله جون ها
این پت و مت رو خاله فاطی واسه علی اورده بود. یادش بخیر اون روزی که اینارو داد علی خودش خیلی کوچیک بود و کنار این عروسکا ریزه میزه بود اما حالا ماشاالله خودشم هم قدشون شده پسرم
این کلاه و پا پوش هم واسه خودم بوده که مامانی داد به علی
علی آقای مرد
دیگه خودش شیشه شیرش رو نگه میداره ماشاالله
سوشرت شلوار جدید عشقم علی
با اون کلاهش
میمیرم برات
و در آخر نفسم علی در حالی که خنده های شیرینش رو تحویلمون میده